در سالیان خیلی
در سالیان خیلی دور دهکده ای بود که مردمش همگی کور بودن.
چشمه ای که آب دهکده را تامین می کرد، مدت ها بود که آلوده شده بود و مردم دهکده هم با خوردن اون آب کور می شدن.
مردم دهکده با هم خوب بودن، عاشق همسراشون بودن، تا اینکه یک روز پزشکی به دهکده میاد و دارویی تهیه می کنه و اون دارو را به همه می ده، بعد از اون همه دهکده بینا می شن،
از اون روز مردها و زن های زیادی دیگه عاشق همسراشون نبودن، به هم خیانت می کردن، با آدم های جدید معاشقه می کردن.
تا اینکه پزشک دهکده مهمانی می گیره و همه اهالی دهکده را دعوت می کنه و با نوشیدنی ازشون پذیرایی می کنه.
اما قبل از نوشیدن براشون صحبت می کنه، اون میگه این نوشیدنی را می نوشید
به خاطر چشم هایی که گریستن،
به خاطر چشم هایی که تنهایی را دیدن،
به خاطر چشم هایی که رفتن را دیدن...
حالا از نوشیدنیتون لذت ببرید.
بعد از اون نوشیدنی، همه دهکده دوباره کور می شن!
من کاری ندارم که اون پزشک کارش درست بوده یا نه، اما این رو خیلی خوب می دونم که گاهی برای نجات دادن باید کشت، نگاه ها را، حس ها را، آدم ها را، هر چقدر هم که دوست داشتنی باشن...
چشمه ای که آب دهکده را تامین می کرد، مدت ها بود که آلوده شده بود و مردم دهکده هم با خوردن اون آب کور می شدن.
مردم دهکده با هم خوب بودن، عاشق همسراشون بودن، تا اینکه یک روز پزشکی به دهکده میاد و دارویی تهیه می کنه و اون دارو را به همه می ده، بعد از اون همه دهکده بینا می شن،
از اون روز مردها و زن های زیادی دیگه عاشق همسراشون نبودن، به هم خیانت می کردن، با آدم های جدید معاشقه می کردن.
تا اینکه پزشک دهکده مهمانی می گیره و همه اهالی دهکده را دعوت می کنه و با نوشیدنی ازشون پذیرایی می کنه.
اما قبل از نوشیدن براشون صحبت می کنه، اون میگه این نوشیدنی را می نوشید
به خاطر چشم هایی که گریستن،
به خاطر چشم هایی که تنهایی را دیدن،
به خاطر چشم هایی که رفتن را دیدن...
حالا از نوشیدنیتون لذت ببرید.
بعد از اون نوشیدنی، همه دهکده دوباره کور می شن!
من کاری ندارم که اون پزشک کارش درست بوده یا نه، اما این رو خیلی خوب می دونم که گاهی برای نجات دادن باید کشت، نگاه ها را، حس ها را، آدم ها را، هر چقدر هم که دوست داشتنی باشن...
هنگامی که باران پیانو می نوازد
#روزبه_معین
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۵ ساعت 23:4 توسط مسلم مومبینی ( bonyana )
|